سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که خطایت را فراموش کند و از نیکوکاری ات در حقّ خودش یاد کند . [امام حسن عسکری علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :1
کل بازدید :15708
تعداد کل یاداشته ها : 26
103/2/28
5:18 ع

با سلام و درود 

این وبلاگ از مباحث اجتماعی به بخش تدریس های آموزشی تغییر کاربری خواهد داد


  
  

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به اوج درونم کشید و رفت

 

یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت

خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت

 

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق

مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

 

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

 

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

 

 زنده یاد افشین یداللهی 


  
  

1-       منظور از نهاد اجتماعی چیست  و همراه با مثال شرح دهید.

 

 

2-       رویکرد" نگاه تک خطی به تاریخ بشر"  را شرح دهید.

 

 

3-       منظور از هویت آگاهانه و پنهان چیست مختصر شرح دهید.

 

4-       اقناع را تعریف کنید و مشخص کنید چه فرهنگ هایی قدرت اقناع بیشتری دارند؟

 

 

5-       در چه شرایطی در یک جامعه ، تعارض فرهنگی به وجود می آید.

 

 

6-       در چه شرایطی در جوامع ، بحران هویتی را شاهد خواهیم شد؟

 

 

7-       در چه شراطی یک جهان اجتماعی دچار از خودبیگانگی حقیقی (یا  فطری) می شود؟

 

8-       انقلاب اسلامی ایران چه ارتباطی با هویت ایران و ایرانی دارد؟

 

 

9-       منظور از " سیاست های جمعیتی "چیست؟ شرح دهید.

 

 


  
  

هویت انسانی، مقوله‌ای اجتماعی است. همه انسانها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در کجای زمین به دنیا می‌آیند و یا از چه تعلق قومی و قبیله‌ای برخوردارند، دارای ویژگی‌های یکسان نوع انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل می‌گیرد، کاملأ اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست و ... ندارد.

هویت اجتماعی

هویت اجتماعی انسان، از پنج مؤلفه پیروی می‌کند. به زبان دیگر، بر پایه پنج مؤلفه تأثیرگذار، شکل می‌گیرد؛

1 ـ عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی،

2 ـ عوامل سیاسی و تاریخی،

3 ـ عوامل اقتصادی و معیشتی،

4 ـ عوامل فرهنگی (زبان و ادبیات و هنر، میراث اساطیری، سنن و آداب، اعتقادات و آیین‌ها و رسوم و یادمان‌ها)،

5 ـ و مؤلفه‌های تربیتی.


***

 


الف) عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی:

 به مجموعه عواملی گفته می‌شود که برگرفته از ویژگی‌های مربوط به اقلیم، طبیعت و آب و هواست، که در قرون و هزاره‌ها، می‌تواند بر نوع رفتار زیست‌ محیطی افراد تأثیر گذاشته و هویتی اجتماعی خاص، یا احساس تعلقی به خصوص را در یک گروه انسانی، از گذر زندگی تاریخی، ایجاد کند؛ بنابراین، باید ریشه بخشی از احساسات مربوط به تعلق سرزمینی را در این عامل، جستجو کرد. 

اما وجه تشابه در میان یک گروه انسانی که تنها برگرفته از این عامل باشند، قادر به ایجاد هویت اجتماعی نیست، بلکه این عامل ـ همان گونه که پیشتر گفته شد ـ تنها می‌تواند یکی از عوامل گسترده ایجاد هویت و احساس تعلق به یک گروه خاص انسانی باشد.

 

 

ب) عوامل سیاسی و تاریخی:

به مجموعه عواملی گفته می‌شود که متأثر از سرنوشت سیاسی و تاریخی مشترک یک گروه خاص از انسان‌ها هستند. دقت شود که وقتی می‌گوییم: «یک گروه خاص از انسان‌ها»، منظورمان همزمان، آن گروهی از انسانها هستند که می‌توانند در میان خود، شامل گروه‌ها و دسته‌های متعدد انسانی در حوزه‌های گوناگون جغرافیایی باشند. یادمانده‌های تاریخی، شادی‌ها، غم‌ها و نبردها و شکست‌ها و پیروزی‌های مشترک، از جمله عواملی هستند که از منظر تحمل نوع نظام‌های سیاسی خاص و رخدادهای مشابه، می‌توانند تأثیرات ماندگاری بر احساس هویت مشترک بگذارند.

 

 

پ) عوامل اقتصادی:

عوامل اقتصادی در احراز هویت مشترک عبارتند از: شیوه تولید اقتصادی، روابط تولید، سطح و نوع تولید، ابزار خاص تولید و امکانات تولیدی یک گروه به خصوص از انسان‌ها که در یک اقلیم مشخص تاریخی، زندگی کرده و می‌کنند.

بسته به اینکه این گروه انسانی مفروض، از گذر یک جریان (پروسه) تاریخی، در هر یک از عوامل نامبرده، متأثر از چگونه نظامی بوده‌اند، دارای ویژگی‌های مشترکی می‌شوند، که این ویژگی‌ها، نوعی خاص از احساس مشترک و تعلق تاریخی را ایجاد می‌کنند؛ برای نمونه، قرنها حاکمیت نظام زمینداری (فئودالیسم) در بین ملل اروپایی و یا حاکمیت نظام ارباب و رعیتی در ایران، منجر به ایجاد دو نوع متفاوت از احساس مشترک، نسبت به روابط تولیدی و رابطه انسان با انسان و انسان با زمین، در بین این دو گروه انسانی شده اند. تفاوت نوع نگاه به اشرافیت در جوامع اروپایی و فرهنگ برگرفته از آن، با نوع نگاه مردم ایران به همین مقوله، برخاسته از همین تنوع تولید، روابط و ابزار تولیدی متفاوت است.

 

 


ت) عوامل فرهنگی:

عوامل فرهنگی، عواملی هستند که از گذر زندگی مشترک اجتماعی و تحت تأثیر نوع روابط انسانی حاکم بر جوامع و متأثر از همه عوامل اقلیمی، سیاسی، تاریخی و اقتصادی، ایجاد می‌شوند. این تأثیرات در صورت تداوم تاریخی، زمینه‌های پیدایش نوعی خاص از جهان بینی، اعتقادات، زبان مشترک، هنر و سنن و آداب و آیین‌های اجتماعی منحصر بفرد را فراهم می‌آورند. این عوامل، به دلیل اینکه در زمانی نسبتأ طولانی ایجاد می‌شوند، به همان نسبت ماندگارتر و مستحکم‌تر از عوامل دیگر هستند و بخش اصلی از هویت اجتماعی انسان را شکل می‌دهند.

عوامل فرهنگی به مرور زمان تغییر شکل می‌دهند و ممکن است تضعیف و یا تقویت شوند، اما بن‌مایه‌های تاریخی آنها، کمتر دچار تحولات آنی و دوره ای می‌‌شوند.

بسته به اینکه انسان، در هنگام تولد در کدام حوزه فرهنگی قرار گیرد، طبیعتأ احساس هویت اجتماعی او دارای مشخصه‌های منحصر بفرد همان حوزه (در آینده) می‌شود. این مشخصه‌ها، با انسان و رشد اجتماعی او، از طرف محیط زندگی، محیط آموزش، محیط کار و مجموعه روابط اجتماعی، به وی، خودآگاه و یا ناخودآگاه، تزریق می‌شوند. 

 


ج) عوامل تربیتی

آخرین عامل تأثیرگذار در شکل گیری هویت اجتماعی انسان، عامل تربیتی است. این عامل، خود برگرفته از عواملی همچون، نوع روابط اخلاقی ـ فرهنگی و رفتاری حاکم بر خانواده، آموزش و پرورش و همچنین جامعه است. 


  
  

افلاطون در آتن در سال 427 قبل از میلاد در یک خانواده? قدرتمند سیاسی و اشرافی متولد شد.
او از بچگی بسیار تیزهوش بود. او دو برادر و یک خواهر تنی داشت و دو  برادر ناتنی که یکی از ازدواج اول مادرش بود و دیگری حاصل این ازدواج بود. پدرش برای او بهترین معلم موسیقی، فلسفه، ژیمناستیک، و ادبیات را گرفت. فیثاغورث تأثیر زیادی در  او گذاشت. وی در بیست سالگی برای تکمیل معارف خود شاگرد سقراط شد. این مصاحبت و شاگردی به مدت هشت سال ادامه یافت. افلاطون در 399، پیش از میلاد شاهد اعدام خودخواسته آموزگارش سقراط به حکم دادگاه آتن بود و در اینباره نوشته  است که سقراط پیشنهاد فرار از آتن را رد کرد. مهمترین دلایل این انتخاب سقراط، انکار خدایان المپ و نفی نظام دموکرات یونان بودند. پس از اعدام سقراط، افلاطون آتن را ترک کرد. او برای چندین سال در شهرهای یونان و کشورهای بیگانه به گردش پرداخت. پس از سفری به سیسیل در سال 387 و در چهل سالگی به آتن بازگشت و مکتبی فلسفی ایجاد کرد که به نام آکادمی مشهور است. تعلیمات وی در آن‌جا بر اثر دو بار سفری که در سال 366 و 361 به سیسیل داشت به تعویق افتاد. افلاطون در سال 347 درگذشت و  رهبری آکادمی را به خواهرزاده خود که شاگردش نیز بود، واگذاشت.

دموکراسی 

از دو کلمه یونانی Demos(مردم) و Kratos(حکومت) تشکیل شده  است. اندیشه‌های افلاطون در زمینه دموکراسی، بیش از هر فیلسوف دیگری در شکل گرفتن افکار اندیشمندان معاصر نفوذ داشته. افلاطون در کتاب جمهور؛ جامعه، حکومت، دولتمرد، قانون را پایه‌های مشترک دموکراسی تعریف می‌کند. به نظر وی، هر کس نمی‌تواند مدیر یا مسئول شود مگر اینکه شرایط آن را داشته باشد ازجمله هوش سرشار و آگاهی [معلومات] داشتن، منطقی بودن، کنترل نَفس داشتن، کننده کار بودن و شایستگی انجام آن را داشتن و علت و معلول را تشخیص دادن و ... و بالاخره مسئولیت انتخاب کننده که باید از میان بهترها، بهترین را برگزیند. این نظر افلاطون که سران دولت‌ها باید فیلسوف باشند و یا فلسفه بدانند و نیز نخبگان دارای یکی از این سه خصلت؛ هوشمندی (آگاه)، دلیری (شجاع) و زور بازو باشند تا کنون در هیچ تفسیری رد نشده‌اند. (منظور از زور بازو = نیرو و سلامت جسم و آگاهی به مبارزه نوین). افلاطون برجستگان یک ملت را دو گروه کرده است: مردان عمل و مردانِ فکر، که جامعه باید از هر فرد در جای خود استفاده کند. افلاطون روی مدیریت شایسته و استفاده بهینه یک جامعه از دانش، استعداد، لیاقت و مهارت اعضای خود تأکید و سفارش بسیار کرده است. ده‌ها سال پیش از افلاطون در یونان کلیستنس Cleisthenes فرمول خود برای دموکراسی آتن را به دست داده بود که در سال 508 پیش از میلاد به اجرا درآمد ولی در دموکراسی او که نوعی دموکراسی مستقیم بود؛ زنان، افراد بدون زمین، بردگان و مردان زیر 20 سالگی از مشارکت محروم بودند


  
  

جُمهوری 

نوعی حکومت است که در آن مسئولین حکومتی موروثی انتخاب نشوند،  ریاست کشور با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم برگزیده شده و دوران تصدی او محدود باشد. تاکید اصلی مفهوم جمهوری بر عدم وجود منصبی دائمی برای شخص اول مملکت است.

جمهوری از نظر مفهوم واژه بیش‌تر درجاتی از مردم‌سالاری را نیز در بر دارد. اما، در  عین حال، بسیاری از دیکتاتوری‌های غیر سلطنتی نیز ممکن است به این نام نامیده شوند در نتیجه، حکومت جمهوری تنها به معنای حکومت غیر سلطنتی است.

به تعریف کلی، جمهوری شیوه حکومتی است که بر پایه مردم‌سالاری (دموکراسی) یا غیر دموکراسی، مردم آن، حق حاکمیت بر سرنوشت اجتماعی خودشان را به طور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق زمامدارانی که با رضایت و رأی مستقیم یا غیرمستقیم آنان به گونه‌ای که توارث در آن دخالتی نداشته باشد تعیین و آنان نیز اقتدارات معین قانونی خود را در یک مدت محدود و تحت نظارت آنان اعمال می‌نمایند. امروزه بیشینه دولتهای موجود در دنیا  نوعی نظام حکومتی جمهوری دارند ولی این بدین معنا نیست که بافت و ساختار نظام حکومتی جمهوری در تمام کشورهای جمهوری یکسان است.


ریشه لفظ جمهوری، اصطلاح لاتین «res publica» به معنای «امر عمومی» است که در نوشته‌های لئوناردو برونی، تاریخ‌نگار ایتالیایی به معنی نزدیک به معنی امروزی استفاده شد.[3] «توده» و «توده‌ای» واژه‌های پارسی سره برای «جمهور» و «جمهوری» است.


  
  

مردم‌سالاری یا دموکراسی (به انگلیسی: Democracy)

 

یک روش حکومتی است برایمدیریت کم خطا بر مردم حق مدار.

که در آن فرد یا گروهی خاص حکومت نمی‌کنند بلکه مردم حکومت می‌کنند.

گونه‌های مختلف دموکراسی وجود دارد و در جامعه بین‌الملل نیز شاهد چند گانگی دموکراسی هستیم.

 میان انواع گوناگون دموکراسی، تفاوت‌های بنیادین  وجود دارد. بعضی از آنها نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می‌گذارند. در هر صورت اگر در یک دموکراسی، قانونگذاری دقیق برای جلوگیری از تقسیم نامتعادل قدرت سیاسی (برای مثال تفکیک قوا) صورت نگیرد.

یک شاخه نظام حاکم ممکن است بتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار گرفته و به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند. از «حکومت عدد» به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکننده دموکراسی نام می‌برند. در صورت نبود حاکمیت مسئولیت‌پذیر، ممکن است که حقوق اقلیت‌های جامعه مورد سوء استفاده قرار گیرد (که در آن صورت به آن استبداد اکثریت می‌گویند) از اصلی‌ترین روندهای موجود در دموکراسی‌های ممتاز می‌توان به وجود رقابت‌های انتخاباتی عادلانه اشاره کرد.

 

علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشه سیاسی و مطبوعات آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی  هستند که به مردم اجازه می‌دهند تا با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقه شخصی خود رأی بدهند.


  
  

خوذباختگی چیست؟

خودباختگی یا از خود بیگانگی حالتی روانی است که ممکن است در یک نفر یا یک گروه (سطح جامعه) به وجود بیاید. در این حالت فرد خود را بی ارزش می‌داند. در نتیجه ارزشها و هنجارهای خود را هم بی اعتبار می‌شمارد. بنابر این سعی می‌کند ارزشها و هنجار فرد دیگری (یا گروه دیگر) را که از نظر او کامل و آرمانی هستند را بدون تفکر پذیرا باشد.

خود باختگی فرهنگی نیز در اصل نوعی خود باختگی است که افراد نسبت به فرهنگ وجامعه خود در اثر القائات منفی که به اومی شودبه آن دچار می‌گردد وهمواره حالتی سرزنش گونه نسبت به جامعه خود ودیدی ارمانی نسبت به فرهنگ وتمدن جامعه الگوگرفته دارد.


  
  

با سلام به دانش آموزان دبیرستان ترنج و سایر عزیزان بازدید کننده .

به منظور رشد و ارتقا فرهنگ مطالعه و کتابخوانی اقداماتی عملی در مدرسه و بالاخص پایه دهم انسانی در مدرسه هوشمند ترنج ترتیب داده شده است... 

در اولین معرفی کتاب،به معرفی دو نمونه از کتاب های ارزنده دکتر علی شریعتی و  جلا آل احمد  در متن زیر به ترتیب اختصاص داده شده است...

امید که مورد توجه شما بازدیدکنندگان و دانش آموزان ساعی و پویای مدرسه هوشمند ترنج قرار بگیرد. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در قسمت نظرات ارسال فرمایید.

سپاس از شماگل تقدیم شما

1- فاطمه ،فاطمه است

2- پدر ،مادر ما متهمیم 

گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما گل تقدیم شماگل تقدیم شما

1-خسی در میقات 

2-غرب زدگی

                          

 


  
  

1- جهان اجتماعی را تعریف کنید و بیان کنید چه تفاوتی میان جهان اجتماعی  و موجودات زنده وجود دارد.گل تقدیم شماگل تقدیم شما

مؤدب

2- تقسیم بندی جهان اجتماعی بر اساس چه معیاری است نام ببرید و یکی را به دلخواه توضیح دهید.مؤدب


3- لایه های جهان اجتماعی را نام برده و یکی را به دلخواه شرح دهید.مؤدبگل تقدیم شمامؤدب

گل تقدیم شماگل تقدیم شما

4- منظور  از نهاد چیست و نمونه هایی ار بیان کنید.گل تقدیم شما


5- تفاوت میان جهان های اجتماعی از چه نوع نفاوتی است.شرح کامل دهید.گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما


6- آیا جهان های اجتماعی تاریخ( سرگذشت و سرنوشت )یکسانی دارند؟ توضیح دهید.مؤدبمؤدبمؤدبمؤدب

 


  
  
   1   2   3      >