سکوت
یکی از نکات عملی معنوی زیستن سکوت است. من معتقد هستم که فقط و فقط در سکوت است که انسان هم به لحاظ فکری و هم به لحاظ احساسی و هم به لحاظ نیازها و خواسته ها به روشنی میرسد. ما در سخن گفتن غبار ایجاد میکنیم و در این غبار شکایت میکنیم که چرا نمیبینیم؟ چرا نیازهای خودمان را روشن و واضح تشخیص نمیدهیم؟ چرا از اعتقادات خود بی خبر میمانیم؟ به نظر من سخن گفتن فقط و فقط باید به قدر ضرورت و به وقت ضرورت باشد.
بودائیان سه نوع سکوت را برای انسان به لحاظ نظری -عملی قائلند:
فاز اول سکوت:
1) نخست آنکه مطلقاً در هنگام غذا خوردن نباید حرف زد.
2) حدود یک دوازدهم (دوساعت) در شبانه روز را بایستی در سکوت مطلق به سر برد.
3) هر هفته هم نیز بایستی یک شبانه روز مطلقاً حرف نزد.
4) تا زمانی که کسی از شما سوال نکرد و یا تا کسی احتیاج واضح نداشت، لزومی به سخن گفتن نیست.
فاز دوم سکوت:
این نوع سکوت ذهنی یا فکری است. ممکن است من سخنی نگویم اما در ذهنم نیز نباید چیزی وجود داشته باشد.
فاز سوم سکوت:
یک سکوت نوع سومی نیز وجود دارد که سکوت عاطفی است که انسان فراتر از غم و شادی برود. دیگر غم برایش وجود نداشته باشد و شادی نیز برایش وجود نداشته باشد. عشق، نفرت، کینه و تمام آن چیزهایی که از لحاظ عاطفی درون آدم را آشفته میکند و سکوت درونی آدم را نیز می گیرند، نباید وجود داشته باشند.
مصطفی ملکیان